Thursday, May 31

make a fun of them








مریض شدم ... حداقل اینطور فکر می کنم ! ... یک چیزی تو مایه های مازوخیسم و اینا ......!ا

اپیزود 1
مثلا می دونم اگه برای مادرم تعریف کنم که با چه جذبه ای دویست و خورده ای سرباز رو یک نفری به خط کردم ( تا از مافوقهایی که برای بازدید میان ، داد و بیداد نشنوم !!! ) مادرم زودی وکیل مدافع سربازها میشه که "اینقدر اذیتشون نکن ... حالا فوقش یه سرهنگی میاد سرت یه داد میکشه!" یا میگه "چقدر تو بدجنسی" و خلاصه ایناهآ ولی باز هم میام خونه با ذوق براش تعریف می کنم !!!ـ

اپیزود 2
می دونم اون گزارش مفصل رو که چشمام در میاد تا بنویسم هیچکس کامل نمی خونه و هیچ تاثیری در کار من نداره و فقط باعث میشه از بقیه کارهام عقب بیفتم باز هم همش رو می نویسم ... مو به مو !ـ

اپیزود 3
می دونم هیچکدوم از راهنمایی های من در مغز تک سلولی اش نمیرود ولی باز هم نصیحتش می کنم و او باز هم از همون سوراخ گزیده می شود

ــ نتیجه گیری اخلاقی : بعضی ها با رفتارشان به تو می گویند که کمتر بهشان اهمیت بده ... خب همین کار رو انجام بدین !ا

ــ نتیجه گیری غیر اخلاقی : من باید یاد بگیرم که کمتر برای اطرافیانم وقت بذارم ! ... آره خب غیر اخلاقیه ولی نتیجه ای هست که بدست میاد ... ـ






Tuesday, May 29

flower of cow's tongue












یک شبه پولدار شدن نمیشه ... یعنی میشه ولی نادره ... خیلی کم پیش میاد خدا برای یکی بخواد ... ای کاش کدهای تقلبش رو داشتم ! ... کد رو می زدی و فرداش شانسی شانسی پولدار میشدی !!! ... مثلاً یک بیوه زیبای پولدار عاشقت میشد و کلی پول میداد بهت تا در عوض تو ( حالا هر چی ... !!! ) ... یک آقاهه ای تو خیابون میدیدت و اصرار می کرد که تو باید مدیرعامل کارخانه پر در آمد او بشوی و فلانقدر سهامش هم مال تو و ... خرابه هم دور و برمون نیست آرزوی گنج کنیم ... !ـ
ای کاش این استعداد نقاشی رو پرورش میدادم ... پدر و نامادری نازنین و بی شعورم هیچوقت نذاشتن ... نقاش خوب یعنی پول ... ـ
با این اوصاف خوشحالم که تو هیچکدوم از این هرمی ها نرفتم ... حتی اونایی که مثل این آخری با حقه بازی منو به جلسه اش بردن ... حتی اونایی که توی جلسشون کلی دختر هوس انگیز برای خام کردن دیگران تربیت و گمارده بودن ...ـ
آه که سربازی رمق قلم در دست گرفتن نمیذاره ... ولی نقاشی رو ادامه خواهم داد ... این هم نمونه هاش ( حوصله ندارم از تابلوهای رنگ روغنم عکس بندازم بعد از بعد تغیر سایز بدم بعد آپلود کنم بعد ... فعلاً به کارهای فتوشاپم قانع باشید ... ) :ـ




















Saturday, May 26

از این ورا گذری ...!ـ








از آدم های سرمایی متنفرم ... اونا نمی ذارن من کولر رو روشن کنم !... در حال حاضر از همه متنفرم! ـ

کسی چه میدونه ... شاید اگه من هم چندتا شکل عجق وجق بکشم به عنوان آثاری گرانبها به فروش برسد ... اما اگر بکشم هم نمیفروشم ! اینطوری میشه ادعا کرد آنها آثار گرانبهایی هستند !ـ

محمد جان ! * هنوز دارم فحشت میدم !!!ـ
ـ ( * محمد با محمدرضا فرق دارد ! ) ـ


!!! کشف کردم ... که هر رابطه ای تاریخ انقضا دارد

کرم ویتامینه کپک با رایحه چمن خیس شده توسط گوسفند با جوایزی همچون ؛ پوشک بچه ، آزمون های مجانی شلغم چی ، با تضمین رشد مو پس از مرگ ، سفر به هر کجا از جیب خودتان !!!ـ

ــ نتیجه منطقی : گرما اثرات سوع زیادی دارد !ـ

ــ نتیجه غیر منطقی :سربازی از آدم را آدم می کند ؟!ـ

Friday, May 25

آخه تو هم ... ؟؟؟










یکی از دوستام همش میگه رفاقت ها بوی شاش گرفته !!!... تمام راه به همین جمله فکر می کردم ... یعنی محمد تو من رو به دستورالعمل جزوه نتورکینگ فروختی ؟؟؟ یعنی ترجیح دادی به حرف اون عمل کنی و به من نگی قضیه چیه ؟؟؟ نگی باز هم یه نتورکینگ دیگه برای یک محصول دیگه هست ؟؟؟ فقط ذکر یک کار خوب تو شرکت شما ؟!!!!!! ... از کی تا حالا التماس به بقیه که بیاین اینو از من بخرین شده یک کار خوب ؟؟؟ التماس کنی که بیاین عضو شوید و قسمتی از شخصیت خودت رو بفروشی ... بعد یک محصول فلیپینی به بقیه بفروشی به اعتبار حرف های یک سایت که معلوم نیست کی گفته معتبره ؟؟؟ ... از تو انتظار نداشتم ... خداکنه حداقل حرف هایی که زدی کپی جزوه نبوده باشه و باور خودت بوده باشه ... و اما اون آقای "عوض زاده" که بهم معرفی کردی : تنها کسی که با این فامیلی میشناختم به همراه سایر اطرافیانش بهش می گفتیم "عوضی زاده" و فکر می کنم ... این یکی هم فرقی با اون نداشته باشه ! آدمی که مملکتش رو... هموطنش رو ... دوستان و اطرافیانش رو به گلد کوئست فروخته باشه ، من که بهش اعتماد نمی کنم !!!ا ... محمد ، چرا اینکار رو با من کردی ؟ امیدوارم توی ذهنت این کار با دوست بودن مغایرت نداشته و کار نادرستی نباشه ... خداوندا هم اکنون خواستهء من از تو این است : " از راه حلال ثروتی زیاد نصیبم کن "ـ








گفتی بخر منم خریدم فقط برای اینکه به تو ثابت کنم بیخودی نبود می گفتم صحبت های من و تو فایده نداره ! ( شعور تو پایینه و نمیدونی چی از زندگی می خوای چه برسه به من ! ) ... الان دو روزه که من وبکم خریدم و بهت خبر دادم ... خب چی شد ؟؟؟ تو منو دیدی ؟! من ناراحت نیستم چون باعث شد خیلی ها که می خواستم خودمو نشونشون بدم بعد از مدت ها بطور زنده منو ببینن! ... بگذریم ... بنظر شما چرا وبلاگ من در بعضی سرور ها "فیل طتطتطر" شده !؟؟؟؟؟؟؟

Thursday, May 24

دوباره...ـ











تو به این و اون فحش بدی ( حالا از هر نوعش ) نه شعور من زیر سوال میره نه کسی کنجکاو میشه که من تو چه خانواده ای تربیت شدم ( یک کلام بگو تربیت خانوادگی ) حالا هی روز به روز احترام خودتو پیش من بیار پایین ... ولی گفته باشم ؛ داری بر خلاف من دوستای زیادی رو از دست میدی !!!ا

***

م م م م م م م ... نه ! ... صد دفعه تاحالا گفتم از فردا با فلانی سر سنگین میشم ولی اینکاره نبودم ... خب چه کاریه ؟؟؟... اصلا نمی گم !!!!!!ـ

***


راستی امروز احتمالا یک مهمون ویژه داریم ... اگه دوباره آدرس اینجا رو تو ماشین رختشویی ننداخته باشه حتی اگر اما اینا خوش اومدی جمعی از افسران و درجه داران اینا !!!ا

***




میگم این میتونست آرم یک دیوانهء عاقل باشه ...ـ



Wednesday, May 23

Happiness








همیشه گفتم و امروز دوباره بهم ثابت شد ... به همون اندازه احساس خوشبختی می کنید که روزانه سلام های گرم به شما می شود ـ


دیوانهء عاقل





Tuesday, May 22







تمام راه لبحند رو لبم بود ... نمی تونستم جلوی خوشحالیم رو بگیرم ... خیلی کم پیش میاد زورآزمایی کنم ... می خواست موقع دست دادن دستم رو له کنه اما یکدفعه ... تصمیم گرفتم انگشتام رو بهم فشار بدم ... انقدر محکم که ... تو همین فکرها بودم که از شدت درد آنچنان خودش رو عقب کشید که محکم خورد به دیوار ... گرومب صدا داد ... احساس غرور ندارم... احساس قلدری هم باعث خوشحالیم نمیشه ... چیزی که خوشحالم میکنه از اینجور چیزا نیست ... مساله اینه که ... " با خودم حال کردم !!! "ـ چراشو نمیدونم ... همینطور نمیدونم چرا اینجا نوشتم ؟؟؟

نتیجه گیری منطقی : من خیلی آدم متواضعی هستم !!!ـ

نتیجه گیری غیر منطقی : گفتن بریم نماز جمعه ، اگه کنسل شد میام !!!!!!!!!!!!!!!!!ا


Sunday, May 20

[,hfdi جوابیه !! ) ـ)











جوابـیه ( هیچ ربطی به عکس فوق نداره ... جوابیه است ... )( این پیام مخصوص شفق است که کامنت گذاشت چه ربطی دارد ! ... ندارد !!! )( اگه شخص دیگری هم خوند اشکال نداره! ) ( این توصیح اون نیست؟؟؟ )(اینم توضیح اونی که توضیح نبود نیست )(...)(مگه کارو زندگی ندارم ؟؟؟؟! ) ـ :ـ


پری جان ... نه بابا ! ... البته خب در مورد یک پری دریایی صدق می کند ... همه قدرتش را می دانند ولی من کسی رو نمیشناسم که ازش چیزی خواسته باشه ؟ ... تو تا حالا با کسی رو در رو صحبت داشتی ؟؟؟

ناشناس ... مگه نشناسمت !!!ـ
نه ... محض خالی نبودن عریضه ... گفتم ... مشکلی با کامنتات ندارم
با تشکر

امضا : همون دیوونه همیشگی که عاقله

Saturday, May 19

million dollars just 4 u !!!





عروسی پسر عمه اش است ... نگهبان شده ... جلو من نشسته نچ و نوچ میکنه و سعی میکنه نشون بده آدم بیچاره و درمانده ای هست ... میگه شربت خرت آور خورده خوابش گرفته ... می بینه باز هم توجهی نمی کنم و دارم می نویسم ( همینارو داشتم می نوشتم ) باز سر تکان میده و ناچ ناچ می کنه ... با آه و ناله یک یا علی میگه و با کندی هرچه تمامتر به سمت در می رود ... نمیدانم چرا اینقدر معطل می کند ... شاید منتظره یک تراول چند میلیون تومنی از کیفم در بیارم و از سر دلسوزی بدم دستش بلکه گرهی از مشکلاتش باز بشه !!!!!!ا

***

سخته که همه تورو به عنوان یه آدم با نفوذ و قدرتمند بشناسد ولی اینطور نباشد . من برعکسشو ترجیح میدم !ـ
یه جوریه ... مثل دزد بودن در حالی که همهء اصول شرافت را رعایت می کنی ... مثل اینکه راستگو نباشی ولی هیچوقت دروغ نگی ... مثل اینکه دیوونه نباشی و حرفهای عاقلانه هم نزنی !ـ

***



Friday, May 18

محراب خر است ــ رضا گاو من است









یعنی این دوتا یه چیزی تو مایه های پت و مت !!ا
می خواهیم قرار بذاریم که آنلاین یک کنفرانس در مسنجر راه بندازیم ... ابتدا بهشان مسیج میدم که
emshab online beshim ?
: رضا
ok
: و بعد از ساعتی دوباره می زنه
fardashab ok

: محراب
10:30 ok

: من مسیج میدم
( baraye shishsadomin bar ! ) man 5 sobh bayad bidar besham dirtar az 9 man nistam ! 10 khab ! 8 ok ?

بعدش دیگه این دوتا هیچ جوابی نمیدن و 9 میام پای کامپیوتر و می بینم پت و مت شاکی شدن و کلی مسیج گذاشتن و وقتی بهشون میگم چرا خبر نمیدین میگن گوشیت رو نمی تونیم بگیریم ... گوشی منو عالم و آدم می گیرن و مشکلی ندارن اما این دو تا نمی تونن بگیرن ! و بماند که هم می تونستن تلفن بزنن و هم تو مسنجر پیغام بذارن !!!!!ا

ــ نتیجه گیری منطقی : این دوتا عقلشون نمیرسه که بجای موبایلم به تلفن خونمون زنگ بزنن

ــ نتیجه گیری غیر منطقی : نتیجه گیری منطقی من اشتباهه !!!!!!ا

آگهی












بدون دریافت هیچ هزینه پای صحبت های شما می نشینم

ــ تلفنی
ــ حضوری

تلفن تماس ... ـ


دیوانهء عاقل







ــ
پری دریای جان
نظر خودت رو نگفتی . . . ـ

ممنون از تجویزهای
ــ ققنوس و فانی


ــ شهرزاد نمیتونم قول بدم در مورد تو همیشه دیوانه باشم ولی سعی می کنم !!!ـ



Wednesday, May 16

پارادوکس ارزشی





چقدر خوشگله... خب به من چه ! ... لبخند زد ! حالا وقتشه ! ... که چی بشه ؟؟؟ ... سر صحبت رو باز کنم ... برو دردسر برا خودت درست نکن ، تهش اون ازدواج خواهد خواست تو نه و باز کلی بگو مگو ... خب آخه دوست دختر داشتن بد نیست ... کی گفته ؟! داری اسیر مد و تقلید میشی ! تو دوست دختر می خوای چیکار ؟! ... دوباره نگاه کرد و لبخند زد ... اولاََ اِنقدر تابلو نگاه نکن ... مگه چه عیبی داره ؟! دوتا دوست ... نه تو فقط دوستی اونو می خوای نه اون این دوتا چیز رو ... خب اگه اونم بدش نیاد ... دیدی ؟؟؟ دیدی گفتم !!! ... اصلاََ مگه چه اشکالی داره ؟! بلاخره منم پسرم ... آره ولی مثل اون میشه که تازه خیلی هم کاری نکرده بودی ولی یادته چقدر پیله کرده بود ؟! یادته چقدر عذاب وجدان داشتی وقتی دیگه نمی تونستین همدیگرو ببینین ؟؟؟ ... تنهایی اذیتم می کنه ... یه مونس می خوام ... مونس یا سکس ؟!!! ... خب اگه اهلش ... دیـــــــــــــــدی ؟!... من دلم پاکه ... اِِاِاِاِ سکس جزو اعمال پاک محسوب میشه ؟ بگو جهنم جمعبتش کم شده !!! ... با چند دفعه سکس خدا کسی رو جهنم نمی فرسته ! ... ـ
***
پیاده شد رفت در حالی که یک بار دیگه متعجب نگاهم کرد ... شرم داشتم سرم را بالا بگیرم ... چقدر زیبا بود ... چقدر تنهام ... چرا به ازدواج بی علاقه ام ... چقدر دوست داشتم باهاش حرف بزنم ... دوست داشتم سرش رو میذاشت رو سینم ، نازش می کردم ... تا کی ؟ نمیدونم ، سکس بده یا خوب ؟ اگه هردو طرف راضی باشن چه اشکالی داره ؟ نه چون در هر صورت بدون قصد ازدواج آخرش یک خداحافظی تلخ داره ... باز شروع شد ؟؟؟!!!!!!! خستم ، نای هیچ کاری رو ندارم و این دوتا دیوونه و عاقل توی مغزم هم ول کن نیستن ... !!!ا

Monday, May 14

زندگی زیباست ای زیبا پسند ـ زیبا اندیشان به زیبایی رسند




پری دریایی من
افسرده نیستم ... سربازی حداقل به من یکی خوش میگذره ... روابط عمومی خوبی دارم که باعث میشه با نودونه درصد مردم بگم و بخندم و به هر کی میرسم با لبخند سلام کنیم اما عقلی دارم که میگه دارم وقتم رو تلف میکنم ... عمرم تلف میشه ... اگرنه سختی ای برای من محسوب نمیشه ... منی که بیست و پنج سال اون افریته رو ــ اون نامادری ــ رو تحمل کردم ، الان هر روز زندگی برام زیباست و همه انسانها حداقل قابل تحمل !ـ و درباره قالب کاملا درست میگی ... در اولین تعطیلی یکم بیشتر به حال و هوای قدم زدن شب هنگام در خیابانی تاریک شبیهش می کنم

هاله جان
دل خوش در سربازی مفته و روی زمین ریخته برای هر کس که با لبخند به چشم بقیه نگاه کنه و پای حرف هاشون بشینه ... تا اونجا که در یک تنبیه سخت دست جمعی از ته دل با هم می خندیدیم ـ( الان که درجه گرفتیم و زیاد اذیت نمیکنن ) ... تا اونجا که وقتی توالت میشستیم اصلا مهم نبود و کثر شاءنمون نمیشد و اصلا کسی نمی گفت چه کار سطح پایینی و به هم کمک هم می کردیم تا تمیزتر بشه محل زندگیمون ... تا جایی که دعوا می کردیم برای سبقت گرفتن سر اینکه کی بجای دوستمون که نامزد داشت و تو تعطیلی نگهبان بود نگهبان وایسه تا اون بتونه بره و نامزدش رو ببینه ... تا جایی که مهم نبود تو به کی رای دادی ... تا جایی که آبی و قرمز مهم نبود ... مهم همون سلام گرمی بود که هر روز صبح با یک لبخند می شنیدی

ققنوس جان
ای کاش من درصدی از طنز شیرینت رو داشتم

روح سرگردان فانی
من انرژی هسته ای و بی استخون سرم نمیشه ... کیک زرد و ساندیس اگه میدن من هستم !!!!!!ا

دوست ناشناسم لطف داری ... ممنون ... اگر دستی بر قلم داری آدرسی از وبلاگت برام بذاری ممنون میشم ـ

Sunday, May 13

I wanna ...






من کار عالی می خوام ، پول میلیاردی می خوام ، دوست دختر می خوام ( به خدا ندارم ، سوال نفرمایید!!! ) ، قصر می خوام ، لامبورگینی می خوام ، تفریح و خنده می خوام ، استراحت می خوام ، ویلای کنار دریا می خوام ، گوشی موبایل پنج میلیون تومنی می خوام ، آنتن ماهواره ای برای اینترنت سرعت بالا می خوام ، یک سگ پشمالوی شیطون می خوام ، سکوت و آرامش می خوام ، موقعیت اجتماعی می خوام ، تحصیلات بالاتر می خوام ، دوستهای بیشتر می خوام ، شهرت جهانی می خوام ، سفر تفریحی می خوام ، کمپینک با دوستای خوب می خوام ، گوش دادن به موسیقی می خوام ، محبت می خوام ، گردش تو یک پارک پر از درخت بید مجنون می خوام ، کوهپیمایی می خوام تمرین یوگا می خوام ، رویا و آرزو و تخیل می خوام ، خلوت با خدا می خوام ، وقت برای نوشتن و خوندن می خوام ، چکیدن قطره های بارون از لای موهای معشوقم به روی صورتم می خوام
.
.
.
اونوقت تو بگو بیاین تمرین رژه که این هفته خیلی خوب بگیرین هدف خدمته و آره و اینا !!!!!!!!ا

ــ نتیجه غیر منطقی : ما جوانان غیور با شور و حرارت و شادابی هرچه تمامتر به وطنمان خدمت می کنیم !!!!!!

Thursday, May 10

sexismogaphimaniaina






حضرت رسول فرمودند "اگر فقر از در بیاد تو ایمان از پنجره بیرون میرود" ... و من خوشحالم که با رعایت حجاب میشه همه معضلات اجتماعیمون مثل فساد مالی در ادارات و ارگانها ، بی پولی ، بیکاری ، بی هویتی روز افزون تاریخی فرهنگی ، شایسته " نسالاری " وخلاصه همه عواملی که باعث هر نوع فقر و در نتیجه هر نوع فساد مثل فساد اخلاقی مثل سکسی نمایی میشود را حل کرد

ـ( حالا یه کوچولو تعریف من با حضرات در حد و حدود "بی حجابی" فرق داره !!! ... یه کوچولو ... این هوا <----------> )ـ

آره خلاصه همه ریشه های فقر و بی هویتی از بین رفته ولی بد حجابی نه ! ... گوجه فرنگی هم که میتونین برین محله احمدی نژادشون بخرین ، ارزون ...ـ

ــ نتیجه گیری اخلاقی : ما هیچ مشکلی نداریم اگرنه به اون مشکلات هم سالی چند بار گیر داده میشد !ـ

ــ نتیجه گیری غیر اخلاقی :من سکس نمایی big hug ... !!!!!!ا

last virgin ... !






خیـــــــــلی جالبه ها !!!ـ
ــ من نمی خوام تبپ بزنم ومارک بپوشم مامانم اصرار داره ...!!ـ
ــ من اصلا از رانندگی خوشم نمیومد و نمی خواستم گواهی نامه بگیرم ، پدرم با وساطت بزرگای فامیل منو تسلیم کرد که بگیرم !!!!!!ا
.
.
.
ــ من نمی خوام باهاش قرار بزارم ... مامانم میگه باهاش قرار بزار !!!!!!ا
خیـــــــــلی جالبه هاآآآآآ ... !!!ـ

Wednesday, May 9

crazy ?... really ???!






شاید اگر برام مهم نبود ... هست ؟؟؟ ... نکنه مثل قضیه بابا شده ؟... نمی دونم ... تا چند وقت پیش فکر می کردم دارم مثل آدم آهنی بی روح می شم الان فکر می کنم حساس شدم ... خیلی وقته با خودم تنها نبودم ... خودم و خدام ... خیلی کمکم می کرد ... گیج ... من هدف ، دارم ولی این وسط اراده و خواست من هیچکاره ... سربازی انتخاب نبود اجبار بود ... کار نیست و این ارتباطی با خواست من نداره ... و این وسط فقط نیش و کنایه های مادر خودم کم بود که اون هم خسته نباشی ... ناپدریم بیشتر از مادرم هوام رو داره ، میگه ... موقع رازو نیاز با خدا خوابم برد !!! ... یعنی اگه آدم بود الان پا فنگم کرده بود مرز جهنم ! ... نمیشد یه حوری ای چیزی میفرستادی روانپزشکم می شد ؟؟؟!... صد سال که پونزده هزار تومن بدم یه سیبیل بشینه حرفامو گوش بده ... ولم کنین ... افکار بی انتها ... نمیشه خاموشش کرد ؟ ... برای چند ساعت ... علیپور هم عین تبلیغ شامپو همش میاد تو اتاق جلو چشممون ... گمشو برو بیرون می خوایم دو دقیقه تو خودمون باشیم ... اینترنت هم اعتیاد میاره ... تو وبلاگم ننویسم حالم بد میشه ... همین رو هم توش پاکنویش می کنم ... نقاشی حس می خواد ... تابلوی نصف کاره ... همین کچل دماغو مونده بود که اومد ... اگه مگس بود خوب بود ... با تخت شاسی تو سرش ... مثل کارامل پخش میشد !! ... پلیخچ !!! ... والا ! ... ویز ویز که میکنه ...قائم پناه ، بای بای ... همه می خندیدن ... من اگه قرار بشه بای بای ؟... یعنی خداییش مامان هیچ کس و هیچ چیز نمی تونست اینجوری افسردم کنه ... دوره دیدی ؟!! ... یعنی الانه که محمدرضا جفت پا بره تو صورت مسلم ... ـ

Thursday, May 3

مغزی پر از خرت و پرت و لامپ های خاموش






عجب روزایی شد ... محمد بعد از اینهمه سال ... درست بیخ گوش هم بودیم و نمی دونستیم ... بچه گربه بی پناه که به دوست دختر محمد دادمش ... قسمت چه کارایی می کنه ... و علی هم که شمارش رو از محمد گرفتم ... " کجایی احمق ؟؟!" ... چه دورانی داشتیم ... اون سر کار ــ من خدمت ــ محمد و طلاق ؟؟؟ ... دوباره شلوارهام داره تنگ میشه ... ابنهمه فعالیت و غذای کم ... حتما داره خوش می گذره ... سربازی روندی روزانه شده ... امیدوارم عادت به کارر مفتی نکنم ... سعی می کنم عقده ای نشم ... اََََاَاَاَاَاَه ! باز دارم به استخدام شدن تو ارتش فکر می کنم ... تابلوم خیلی وقته که نصف کاره مونده ... وقت ندارم ... دارم ولی جونشو ندارم .... نه ندارم ... جدی میگم ... کتابی که بیست و پنج هزار تومن خریدمش بعد سه ماه برش داشتم بخونم ... "ده صفحه" !!!... ساعت رو میزی ... کیف دستی ... سنسوداین سفید ( نسکافه رنگ دندونامو زردتر کرده" ... یک نوشت افزار خوب ... مونده شلوار ... چهل هزار تومن پول یه تیشرت ؟؟؟؟؟؟ ... با این پول من ده تا تیشرت همین شکلی می خریدم ... مارک نِکست ... کوش من نمی بینم ؟! ... پشت یقش ... البته مهم اینه که به یاد من بودی !!!! ( آخه تیشرت زیادی می خوام چیکار منی که مارک برام مهم نیست ؟؟؟؟؟؟ ) ـ

Wednesday, May 2

این آقاهه که اومدن تو کوچه اومدن خونه شما؟؟؟






همین ... فقط مونده بود که نگهبان محله بیاد دم در قرقر کنه "اون آقایی که الان اومد خونتون بد حرف میزنه" ( خدمتکارمون ) و حالا این "حرف بد" چی بوده : "هر هفته داری از من می پرسی کجا میری" !... ـ همین کم مونده که تو این مملکت به دربون سر کوچه هم جواب پس بدم . البته با حرفهایی که من بهش زدم دیگه تعریف جدیدی از بد حرف زدن تو ذهنش جا گرفته !!!
تقصیر خودمونه ... به بعضی ها احترام بیجا گذاشتن باعث میشه فکر کنن بقیه "وظیفه دارن" بهشون احترام بذارن ، مثل دربونها ، راننده ها ، آبدارچیها ، آشغالیها . من که هیچ نمونه آماری از اینها ندارم که جنبه احترام داشته باشه . به هر کدوم دو روز ، اول سلام کنی یا مودب ، احوالپرسی کنی از فردا برات قیافه می گیره یا سریع پسرخاله میشه


ــ نتیجه گیری منطقی : " هر هفته داری از من می پرسی کجا می ری " یعنی حرف بد ــ بی حرمتی ــ هتک حرمت ــ ناموسی !!!ـ

ــ نتیجه گیری غیر منطقی : نگهبان محله = کلانتر محله = قمر خانوم !ـ