Saturday, May 19

million dollars just 4 u !!!





عروسی پسر عمه اش است ... نگهبان شده ... جلو من نشسته نچ و نوچ میکنه و سعی میکنه نشون بده آدم بیچاره و درمانده ای هست ... میگه شربت خرت آور خورده خوابش گرفته ... می بینه باز هم توجهی نمی کنم و دارم می نویسم ( همینارو داشتم می نوشتم ) باز سر تکان میده و ناچ ناچ می کنه ... با آه و ناله یک یا علی میگه و با کندی هرچه تمامتر به سمت در می رود ... نمیدانم چرا اینقدر معطل می کند ... شاید منتظره یک تراول چند میلیون تومنی از کیفم در بیارم و از سر دلسوزی بدم دستش بلکه گرهی از مشکلاتش باز بشه !!!!!!ا

***

سخته که همه تورو به عنوان یه آدم با نفوذ و قدرتمند بشناسد ولی اینطور نباشد . من برعکسشو ترجیح میدم !ـ
یه جوریه ... مثل دزد بودن در حالی که همهء اصول شرافت را رعایت می کنی ... مثل اینکه راستگو نباشی ولی هیچوقت دروغ نگی ... مثل اینکه دیوونه نباشی و حرفهای عاقلانه هم نزنی !ـ

***



3 Comments:

Blogger Unknown said...

man tarjih midam be onvane ye adame ba nofuzo ghodratmand beshnasanam vali hich kas hiiiiiiiiiich entezari azam nadashte bashe !!!
( gheire momkene , na?! )

10:53  
Anonymous Anonymous said...

ببخشید که اینو میگم می دونی چرا دچار پارادکس ارزشی شدی؟
به نظر من به خاطر اینه که خودتو رها کردی و تا حدی از زیر بار مسئولیت انسانیت ( یعنی به دنبال حقیقت و راستی بودن)شونه خالی کردی شاید به خاطر مشکلاتی باشه که می خوای ازش فرار کنی ولی این پارادکس وجود داره چون تو یک انسانی و این پارادکس باید به جواب برسه چون انسان ها باید برای انسانیت زندگی کنن
با شک شروع می کنیم ولی باید به یقین برسیم
و می رسیم

11:14  
Anonymous Anonymous said...

ghorban e mohebate shoma .

11:14  

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home