Saturday, September 29

LOVE PHOTO OF THE YEAR












Thursday, September 27

LA CAUTION









Tuesday, September 25

OOOO JIDI MOOGI ?!









Sunday, September 23

پيشرفت تکنولوژی




هرچی بیشتر راجع‌به پیشرفت تکنولوژی مقاله می‌خوانم ، بیشتر به این مقوله بدبین میشم ! مثلاً دوربین یک ماهواره در مدار زمین که در تصویر آن ، تیترهای معمولی روزنامه‌ها را در سطح زمین می‌توان خواند فکر می‌کنی حجمش چقدر ؟؟! اندازه دست مشت شده یک انسان معمولی ! حالا حساب کن برای جاسوسی در یک خانه به چه اندازه کوچکی نیاز هست و حساب کن عین موبایل و سایر تکنولوژی‌ها این وسایل هم در دسترس همه قرار گیرد ! اوه اوه اوه !!! ... دیگه سی دی عروسی‌هامون که پخش میشه هیچ ، دوربین مخفی توالت عمومی‌ها ، خصوصی‌ها ، ... حمام! ... اَ اَ اَ اَ اَ ! ... البته من تو حمام آواز نمی‌خوانم ولی دلیل نمیشه ، به هر صورت تابلوعه ! ( تابلوعه ! ... عه ! اوج ادبیات فارسی ! ... خوبه یکی از این ادعا‌های ادبیات فارسی بیاد اینو ببینه ! )ـ
تازه این مصارف عادی‌اش است . حساب کن دشمن برای جاسوسی یک فرد خاص ، یک رباط به شکل و اندازه‌های یک پروانه ( سوسک و مگس خوب نیست چون ممکن است با مگس‌کش توسط سوژه له شوند ! ( تکنولوژی به این گرانقیمتی ! )) ـ
وجالب اینکه عین ویروسی که براش ضدویروس ساخته می‌شود ، برای این دوربی‌های فرستنده‌دار هم دستگاه‌های کوچکی ساخته شده که امواج ارسالی این دوربین‌ها را از بین می‌برند ... باز هم اَ اَ اَ اَ اَ ! ... یعنی تا چند وقت دیگر همانطور که روی کامپیوتر انتی‌ویروس نصب می‌‌کنیم ، در خانه هم باید تجهیزات ضدجاسوسی و نقض حریم شخصی نصب کنیم. خصوصاً در ایران ـ
! و کم‌کم زوجهای جوانی که قصد ازدواج دارند به دنبال باغها و سالن‌هایی می‌گردند که در ورودی آن‌ها دستگاه‌های ایکس‌ری نصب شدهباشد تا هیچکس نتواند دوربین و یا موبایل با خود بیاورد ( هرچند که دخترهایی که ازدواج می‌کنند تا دو روز دیگه مهرشان را بگیرند و بعد طلاق بگیرند بدشان نمی‌آید مشتری بعدیشان زودتر از این طریق ایشان را پسند نماید !!!) ـ
تازشم اینا راجع به دوربین بود و چیزهایی که ساخته شده! ... فرض کن در آینده‌ای نزدیک دولت‌ها در واکسن‌های جدیدی فرستنده‌هایی را حین تولد به مردم طزریق کنند که طرف ، هروقت می‌خواهد نامشروع با کسی آره و اینا ، این ذرات بوسیله سیگنال‌های خاصی ، این موضوع را به مراجع قانونی اطلاع دهند. باز هم اَ اَ اَ اَ اَ !!!!!! ـ
و تازه این‌ها علوم عادی و قابل پیش‌بینی بود ! یعنی مثلاً فرض کن علم به جایی برسد که به علوم غریبه و ماورایی هم دست پیدا کند ! اون موقع وقتی بخواهند جاسوسی یک نفر را بکنند یا برای اخاذی تصاویر خصوصی‌اش را بگیرند ، یک شبح را احضار می کنند ( احضار روح ) و به خانه طرف می‌فرستند و سپس با ابرکامپیوتر‌های طراحی شده و ابزار ساخته شده مخصوص این کار : تصاویر موجود در ذهن این افراد ( ارواح ) را اسکن و مورد مشاهده و ضبط قرار دهند ... دستگاهی که مغز شبح را اسکن کند !!!!!!!؟ ... شبح مغز هم داره ؟؟؟ ... امشب بررسی می‌کنم ! باید با چندتاشون در این مورد مصاحبه‌ای ترتیب بدم ! ـ


Friday, September 21

7 DAYS LATER






ماه رمضان ... و به خوديه خود اين يعني شروع دروغگويي روزانه !!! از اونجا كه ملت هميشه در صحنه و فضول ايران نميتونن زبون به حلق به چسبونن و به هر بني بشري ميرسن بايد بپرسن " روزه اي ؟؟؟ " ( يعني من آره !) و در جواب بايد گفت "آره!" و تازه اين بجز دروغهاي روزانه معموليه - آخه يه كار مهمي پيش اومد نتونستم تمومش كنم ... ! - ، " بخدا ندارم اگه نه جيب منو جيب تو نداره !!! - ... ـ منو دروغ ؟؟؟ ـ

سرهنگ گفته بود اين دو روز اين كار را در خانه انجام دهم ولي راستش از يك طرف حقوق ماهي سي هزارتومن سربازي براي يك مهندس اونقدر نيست كه تا اين حد جانفشاني كنم كه روز تعطيلم رو هم بذارم براي اين كارها و از طرفي تو اين ديار مردم زود عادت مي كنن كه به لطفي كه آدم بهشون مي كنه به چشم وظيفه آدم نگاه كنن در نتيجه ... البته اينا دو درصد دليلش بود و نود و هشت درصد باقيش اين بود كه حالشو نداشتم ! ـ

يك هفته تنها تو خونه بودم و همه كاري كردم بجز كارايي كه مي خواستم ... كي ميشه برم سر خونه زندگي خودم ... بله تصحيح مي كنم : كي ميشه اين خدمت مقدس سربازي ( شما بخونين خدمت نجس ! ) تموم بشه !!! و از شانس بد ما هرچي دوست و رفيق داشتيم اين هفته فرصت سر خاروندن نداشتن با چه برسد به اينكه دمي با هم خوش بگذرانيم

و همچنان تابلوي نقاشيم نيمه كاره منتظر من است ... و همچنان مي ماند ... ـ



Monday, September 17

چیزچرخ !!! ـ






اول از همه اینکه گوشه ای از هنر‌م را می‌توانید در اینجا ببینین <<هنر من ! ـ>> ـ


من نمیدونم دختری به اون خوشگلی و مامانی داشت پشت تلفن منت کیو اونطوری می‌کشید آخه ؟؟؟ ... منظورم اینه که مگه من مُردم که ...!! ـ


خیابان گردی هم چیزیه مثل چرخیدن تو سایت‌های مس ...ـلجن ...ـتهجن ... هرچی ! ( من نمی‌روم که بدونم چی هستن خب ؟! ) ... یه عالمه سرک می کشی و خیلی چیزهای جالب ممکنه ببینی ولی چیزی که می‌خوای بدست نمیاد ... !!! ـ


حالم بهم می‌خوره از این سایتهایی که بدون اینکه راجع به یک نرم‌افزار چیزی بدونن راجع‌بهش تبلیغ می‌کنن !! ـ


خیلی باحاله هاآآآآآ !! ... می‌خوام یک نفر رو دعوت کنم شام بریم بیرون هیچکس نیست !!!!!! ـ


خداوندا کي خواهد شد زمان آنکه با دوستانم کنار استخر خانه ام در حالي که خدم و حشم از ما پذيرايي مي کنن نشسته و مانند گرجي ها بنوشيم و بخنديم تا صبحگاهان ... !؟





edelweiss ـ آهنگ گل یخ از فیلم اشکها و لبخندها ـ صحنه ای که کاپیتان همراه با نواختن گیتار می خواند


Sunday, September 16

لحظه مهم بوسه






she is all that


ديشب فيلم
she is all that
را ديدم. قشنگ بود اگرچه داستان شبيه خيلی فيلمهای ديگه بود که اول کار يک دختر دست و پا چلفتی هست که آخر فيلم انقدر کارش درست ميشه که همه براش ميميرن و آخر فيلم هم معلومه قراره به کی برسه ولی من لذت بردم و ديدنش رو هم به کسايی که از فيلمهاي عاشقانه خوششون مياد توصيه می کنم . البته يک اشکال کوچيک وجود داشت : شبکه ام بی سی ذليل مرده طبق معمول لحظه زيبای بوسه‌ای را که تمام فيلم برای آن لحظه ساخته شده بود را سانسور کرد ... ! ـ

ي ی


خيلی افتضاحه‌هاآآآآ ؟! ... در سرچ‌ها ی با ي فرق داره و اولين معنيش اينه که اگر در کلماتی که برای سرچ می‌دهی از ی فارسی استفاده کنی نتايجی که با ي عربی نوشته شده باشه رو نميبينی و البته بالعکسش هم همينگونه ... هنوز يک نرم‌افزار درست و حسابی برای حل اين معزل و موارد ديگر مشکلاتی که در تايپ فارسی وجود داره ديده نشده ... هرچند
traylayout
بعضی چيزارو مثل نيم‌فاصله ، و تايپ ی فارسی رو انجام ميده ولي باز هم اين مشکل ميمونه که ی فارسی در بين کلمات جدا تايپ ميشه و بايد از ي عربی استفاده بشه

تنهایی


هميشه ميگم تنهایی خیلی خوبه و منتظرم که یک روز تنها باشم با خودم و همیشه وقتی با خودم تنها میشم میمونم که چه غلطی کنم ؟؟؟

نمیشه گفت ... ـ


دو نفر همزمان لیسانس می گیرن . یکی میره سربازی و دیگری در همین زمان فوق لیسانسشو هم می گیره ... نمیشه گفت کدومشون برد کرده ... چون ممکنه اونی که سربازی بوده بعد از پایان سربازیش موفق بشه و اونیکی دکتراش رو هم بگیره ولی هیچی نشه ... ولی یک چیز رو با قاطعیت میشه گفت : اونی که رفته سربازی 2 سال از بهترین سال‌های عمرش رو از دست داده

Perfection


میشه ... مثلاً دختر یا پسری که قیافه آنچنانی هم نداشته باشه میتونه کاری کنه که انقدر جذاب بشه که نگو ولی اغلب مردم اینکارو نمی‌کنن چراشو هم نمیدونم مثلاً پسره میتونه ورزش کنه و رو فرم بیاد و دختره میتونه یوگا کار کنه و ... ولی نمی کنن ... عین خودم ... شاید اعتماد به نفسمون زیادی زیاده !!! ـ

تعویض قالب


به زودی در این وبلاگ قالب جدید جایگزین خواهد شد

Wednesday, September 12

خاطرات خوش است كه ميماند






در راستاي اهداف رشتي پسندانه تصميم گرفتم كه ديدار بيرون از منزل را نيز لغو نمايم تا هر چه بيشتر ، كمتر براي اين دوست رشتيم حرف در آيد ... هاله جان من دختر ها رو درك مي كنم ، اونا منو درك نمي كنن ! مثلاً در مورد اخير من نبودم كه اصرار به ادامه رابطه و تجربه آن موضوع داشتم ! اون اينطور خواسته بود و بعد كه من شرايط رو مهيا كردم به قول يه دوستي عشوه خركي اومد !!! ـ


ماه رمضان شروع نشده ولي به علت استقبال ، كليه ليوان ها و پارچ ها و ساير لوازم روزه خواري توقيف شده تا آخر رمضان ! البته فداي سرم چون ساعت خدمتي شده 8 تا 1 و تحمل 5 ساعت سخت نيست ! ... يك نكته جالب وجود داره ؛ بوي دود سيگار از زير در قفل شده كسي كه دستور جمع آوري ليوانها رو داده مياد ( شايد اينم مثل اون دوستمه كه سيگار ميكشيد ولي روزش باطل نميشد !!! ) ، و جالبتر اينكه اول صبح همه مي گفتن روزه دارن ولي وقتي شنيدن توي كيفم شكلات دارم و به كسايي كه روزه ندارن ميدهم ميل نمايند فهميديم هيچكس ... توجه نماييد : هيچكس ! .... روزه نداره !!! ... در محيط خدمتي اين حرف ها دروغ نيست بلكه مصلحته و همه ازش استفاده بهينه مي كنن ! و به اين ترتيب همگي در زماني مناسب و در محيطي دوستانه به تناول شكلات پرداختيم ... !!!ـ
ـ ... من ؟! ... چيزه ... آخه من معدم مشكل داره ! ... !!!ـ


احساس ميكنم اونقده بزرگ شدم كه ديگه وقتي خوابم مياد بجاي ديدن ادامه فيلم ميرم مي خوابم !!! ـ
امروز بعد از مدتها ! ( دو روز ) بعد از ظهر خوابيدم و چه خواب زيبايي و دوستم زنگ زد بيدارم كرد كه اومدم دنبالت بريم باشگاه رو پسند كنيم گفتم تو از طرف من نماينده تام الاختياري عزيزم تو پسند كني انگار من كردم ! بذار من بقيه خوابم رو ببينم praying ... اين مكالمه بدون خشونت و خونريزي به پايان رسيد

Tuesday, September 11

all are the same ...





پسرا نمي فهمند ممكنه دختر نظرش راجع به اونا عوض بشه و بهم بزنه و دخترا نمي فهمند كه پسرا دوست دختر ميخوان براي چي ؟؟؟
دوست رشتيم مدت ها بود كه ميگفت "... و برام مهم نيست چطور ولي ميخوام يك دفعه هم كه شده اين لذت را با تو تجربش كنم " ـ خب موقعيتش پيش اومده و بهش خبر دادم و گفتم ميتونه بياد تهران پيشم و ايندفعه اينطوري گفت : " ميدوني چيه ... اين روزها راجع به ما دختراي رشتي حرف زياده و هم من هم بقيه دختراي رشت رو اين مساله حساس شديم و ميخوايم بيشتر احتياط كنيم و ... !" ـ
و بعد تا گفت بخصوص كه مادر تو هم از دختر رشتي براي تو خوشش نمياد پريدم توي حرفش و گفتم "ببين ! تا تو گفتي رشت ، خودم همه اين عباراتي كه آماده كردي رو فهميدم . هيچ اصراري نيست دعوتم رو بپذيري و هيچ اصراري نيست همديگه رو ببينيم !! " ـ
دستپاچه اضافه كرد : " منظورم اينه كه ما حضوري همديگرو ببينيم تا بيشتر با هم آشنا بشيم !" ـ خندم گرفت
آشنا بشيم ... بعد از سه سال !!!!!! ـ
... نه من تغير كردم نه ... اميدوارم اون تغير كرده باشه و ايندفعه دست از سرم برداره ما اينترنتي آشنا شديم و بعد از 6 ماه صحبت ازدواج رو پيش كشيد و از من خواست راجع به ازدواجمون فكر كنم ... مدتي راجع بهش باهم حرف زديم و نتيجه نگرفتيم ... مدت زيادي از روزي كه با گريه از من خواسته بود به رابطه مان ادامه بدهيم و من مي گفتم نه گذشته ... قرار شد ديگه راجع به ازدواج حرف نزنيم و دوست بمونيم ما حضوري همديگرو نديديم و فقط با وبكم و تلفن صدا و تصوير هم رو داريم و بارها بهش گفتم كه هيچ قصد ازدواج باهاش ندارم ولي نميدونم چرا فكر مي كنه يادم ميره كه نميخوام باهاش ازدواج كنم ؟! ـ

ــ نتيجه گيري منطقي : هيچ دختري در ايران نيست ( سراغ ندارم ) كه بدونه هدف اوليه پسرا از دوست دختر و دوست پسر بودن ازدواج و " آشنايي بيشتر " نيست و فرق اين داستان رو با نامزدي بدونه حتي اگه يكي مثل من از همون اول بگه من قصد ازدواج ندارم ! ـ

ــ نتيجه گيري غير منطقي : اون نياد پيشم و من هم كس ديگري رو دعوت نكنم ؟؟؟؟؟؟


Sunday, September 9

Are you hi class like this ???









Monday, September 3

اينا يه قر كمر بدن من تسليمم ... !ـ







ارتش ايالات متحده

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

چيه ؟؟؟ ... توضيح داره ؟؟؟؟؟؟


ــ نتيجه گيري منطقي : حالا مي فهمم چرا انقدر بعضيا اصرار دارن كه بايد هرچه زودتر پرده هاي كفر را دريد
ــ نتيجه گيري غير منطقي : دخترها هم بايد خدمت بروند !!! ـ