درست در لحظهای که فکر میکنی همه فرضیات اخلاقی نادرست هستن و قوانین اخلاقی میراثی بودهاند از پیشینیان برای ایجاد جامعهای بهتر برای آیندگان همه چیز در یک چشم بهم زدن تغیر میکنه تا یادم بیاد که نه ! ... هنوز این دنیا حساب و کتابهایی داره ... هنوز درست میگفت که چنین است کردار چرخ بلند به دستی کلاه و به دیگر کمند و سر شب قتل و تاراج داشت سحر گه نه تن سر، نه سر تاج داشت به یک گردش چرخ نیلوفری نه نادر بجا ماند و نه نادری بنازم من این چرخ پیروز را پریروز و دیروز و امروز را ـ ( * نادری=واحد پول زمان پادشاهی نادر در ایران ) ـ امروز این اتفاقها افتاد : سرباز من درست زمانی که فکر نمیکرد قدرناشناسیهایش مشکلی برایش ایجاد کند پافنگ ( تبعید ) شد ... به یکی از پادگانهای شمال ... جایی که میگن سربازها از سختی ، پوست میندازن !!! ـ ... یک سرهنگی که خیلی ادعای قدرتش میشد و همه ازش حساب میبردن امروز به شدت ضایع شد و برخلاف دستورش هیچکس از همردههایش در محل جلسه ظاهر نشد ... کسی که بارها نصیحتش میکردم که مسئولیتش را جدی بگیرد و به من میخندید امروز به تنبیهی گرفتار شد که رنگش از "شنیدنش" پرید ... آدمی که همیشه قیافه میگرفت امروز فرماندش چنان جلوی دیگران خوردش کرد که جای اون بودم دیگه خجالت میکشیدم به خودم بگم مرد ! ... ـ
در یک روز
خدایا مرامتو شکر ! ـ
ـ
|
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home