آنچه در ادامه آمده دعوای منه با من و هیچ ارزش غیرقانونی دیگری ندارد ... از من میشنوید ارزش خواندن هم نداره ! ـ
دارم عقده کامنت پیدا میکنم ! عجیبه ! من که یک سال بدون خوانندهای که کامنت بذاره مینوشتم چرا اینطوری شدم ؟ اصلن بنظرم گاهی بخاطر اینکه سلیقه خوانندههام تامین بشه متن رد دستکاری میکنم ؟ چرا ؟ فلسفه بوجود اومدن اینجا چیز دیگری بود ... برآوردن فریادهایی که جای دیگه نمیشد حالا این فریادها دلچسب نباشن چی؟ قرار بود بگم کار به اونجا رسید که اون برنامه پیامگیر سبزرنگ رو توی صفحه گذاشتم که راحتتر بشه بهم پیغام داد ... ـ باید فکر کنم ... دوباره ... شاید بد نباشه یک شخصیت با چارچوبهای شخصیتی مشخص برای وبلاگم تعریف کنم ... نه! این میشه همونی که داره اینارو مینویسه ! اینجا اون نیست یکی دیگهست !!! ... بد نبود ! این جمله اینجا اون نیست یه چیزیه تو مایهها اونی که میخوام باشه ... یه خل و چل ... خل و چل نیست ... راست میگه ولی از دید بقیه خل و چله دیگه اینکه مینیمال نوشتن بهم نمیچسبه ! حرف ! غرغر ! جزئیات ! ... توی دنیای اینور مونیتور همیشه طالب احترامم برای همین از عبارات مختصر و حکیمونه استفاده میکنم ( مثلا اینجا باید بجای حکیمانه میگفتم حکیمونه ... خوبه داره به یه جاهایی میرسه !) ـ چون اغلب مردم یا نمیفهمن یا حوصله فهم ندارن و اینطوری میگن طرف چقدر خردمنده ! و چون اگر هم بخوان جواب بدن نیاز به مکس دارن و این مکس ترس ایجاد میکنه محتاط میشن در ادای جواب و همین شرطیشون میکنه که توی حرف زدن با من محتاط باشن !ـ اینجا دوست دارم بریزم بیرون ... حال کنم با خودم خودم ، خوبی ؟ شکر ! ملالی نیست جز خدمت !!! ـ
پیشگویی منطقی: من که گفتم !؟ پیشگویی غیر منطقی: من اینجا هستمآآآ ولی این-جا نیستم ! ... مثلاً اینیکیجا هستم و این-یکی-جا نیستم ... فکر کنم دیگه متوجه شده باشین
ـ
|
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home