Wednesday, January 23







و اینک اکتولیوس ! من همچون کسی هستم که دست و پا زدن کسی را در تابوت می بیند که او خودش است . آیا تاکنون کسی به تو چنین ابراز عشق نموده است ؟
آه ژوژای عزیز من ... ژوژای من ... اشک در چشمانم بغضی در گلویم ساخته از که همچون دختری باکره بیم دارد که از عشق بگوید ... بگذار گرمی دستانم بر صورت تو سخنم گویند ... ـ
اکتولیوس چرا مرا نمی‌بوسی ؟ ... ـ
حالا فکرش رو بکن اینجاش برق بره !ـ
این عین بلاییه که سر مدرک من اومده ! جون بکن رشته به این سختی بخون بعد بگن باید بری سربازی !!! ـ
وقتی برق میاد که فیلم تموم شده و تو هم حوصله نداری بری پشت کامپیوتر ، آنلاین بشی دانلودش کنی و نگاه کنی ... وقتی سربازی تموم میشه چه بلایی قراره سر من بیاد ؟؟؟ فکر کنم سرهنگ "بلندگو" میگه "اوه! بیا خواستگاریم !" ... یا استوار "گی" میگه "مهندس چرا منو نمیبوسی!؟‌

ـ

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home