جوابیه
نیماجان و آوین عزیز ... یادتونه گفتم نتیجه رو حتماّ بهتون میگم ... نتیجه این شد که اصلاً این هفته نیومد ! ـ
مشکل اصلی اینه که 24 ساعت زمان کممی برای شبانهروز هست ! کار - تفریح - خدمت - وبلاگ - فوقلیسانس - ... خلاصه همه اینا با هم ، بیش از 24 ساعت زمان نیاز داره ! ... ـ
حالا یک داستان خندهدار که هر لحظه یادش میافتم از خنده میمیرم : ـ توی ماشین سه نفر نشستن ! اولی یک کاری میکنه و علی میگه اینکه چیزی نیست بعد علی هم همون کار رو انجام میده و سه نفری میخندن و میگن اه و اوه و حالم بهم خورد و اَه اَه و خلاصه نفر سوم که دوست نداره خودشو معرفی کنه صبر میکنه تا یهجا توقف میکنن وسط اَه و اوه میگه حالا نوبت منه و بعد همون کار رو انجام میده و خودش در رو باز میکنه میره بیرون ... بعد از چند ثانیه وحید درحالی که خیلی خندش گرفته جلو دماغ و دهنش رو میگیره و میاد بیرون و چندتا بدوبیرا میگه و داره با سرفه سعی میکنه باقی گازهای سمی رو از ریههاش بیرون کنه !!! و نفر سوم که از خنده به در آویزون شده میبینه علی داره با حرکات دست ، گاز مربوطه رو از خودش دور کنه و داره داد میزنه " خفه شدَدَدَدَدَدَدَدَدَدَم !توروخدا یکی این کمربندو باز کنه ... من اینتو گیر افتادم!!!!!!" ـ ... نفر سوم از خنده داشت میافتاد تو جوب !!! ـ من امروز هر وقت یاد این قضیه میافتادم جلو قهقهم رو نمیتونستم بگیرم ... ـ
|
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home