Friday, November 23

عطش - وحش ـ اتاقی نیمه تاریک








  • کم پیش میاد که نسکافه هم جواب نده ... ـ
    چندبار شدید وسوسه خرید مجدد پیپ به سرم زد و علی‌رغم اینکه همه دوستام میدونن سرم بره قول و قرارم نمیره تا مرز خریدش رفتم . با خودم قرار گذاشتم تا سال دیگه که خدمتم تموم میشه پیپ نکشم و نخواهم کشید ... نخریدم و نخواهم خرید
    موضوع اینه که بدون هیچ دلیل خاصی دچار علایم افسردگی شدم : پرخوری‌های افراطی و چاقی مجدد بعد از یک دوره رژیم عالی بدجوری شکم اینجانب را حاج‌خانم پسند کرده و از طرفی کمتر می‌خندم و می‌خندانم ، صدای مکالماتم لرزان شده و از طرف دیگه به رسم دوره‌های دپرشن به بازیهای کامپیوتری روی آوردم و می‌توانم بگویم این بار در حد جنون *ـ
    و اگر کسی بگوید مشکلت چیه می‌گویم نمیدونم ولی این یک دروغه بزرگه ـــ ص...ک...ث مشکل منه ! باز هم خارج از اصول شرافت این کار را با یک بدن دستمالی شده ( منظور زیادی دستمالی شده ) انجام دادم و باز هم به خودم لعنت می‌فرستم ... می‌شناختمش و مدتی بود که من هدفش بودم و می‌دانستم و بارها به خودم گفته بودم که باید مقاومت کنم ولی اون لعنتی درس‌هایش را بهتر از من بلده !!!!!! ... خیلی خوب بلده ... انقدر که ایندفعه من دارم برای دفعه بعدی نقشه می‌کشم ! ... و جنگ دیوانه و عاقل درونم به درازا کشیده
    دیوانه می‌گوید : اینیکی که دیگه خدمتکارتون نیست که ازش پرهیز می‌کنی ... حالا درسته آمارش رو داری که چند نفر هر هفته دور بدن برهنه‌اش طواف می‌کنن ولی تمیزه ...ـ
    همینجاست که عاقل نوک عصایش را بر زمین می‌کوبد و فریاد می‌کشد
    کافیست !! ... خسته شدم از این عبارات پوچ تو ! ... تمیز ؟؟؟؟؟؟! ... آیا پاک است ؟؟؟ ... آن موجود کثیف که جثه‌اش همچون مرداری به دهان کفتارهای بیشمار مالیده ...ـ ...
    و در اینجا به من نگاه می‌کند و سرش را پایین می‌اندازد
    منظورش این نبود که من یکی از آن کفتارهام ... ولی جایی که حقیقت از واقعیت متمایز شود من نیز همان کار را کرده‌ام که ایشان ... و این واقعیت است

    و الان روزها می‌گذرد و من راهی به سوی رفع غریزه حیوانی‌ام با رعایت اصول شرافت نمی‌بینم و این به افکاری منجر شد که فهمیدم بعد سربازی هم با شرایط مناسب این قضیه خیلی فاصله خواهم داشت ... و اولین موضوع : کار !! ـ
    باید فکری کنم ... خب بذار ببینم چی دارم : یه مدرک که باهاش دستمال استفاده شده هم بهم نمیدن ... ظاهری که بد نیست ولی در مقایسه با رشد قدی نسل جدید کمی با ظاهر جوان من مشکل دارد - م‌م‌م‌م‌م‌م‌م و سابقه کاری هم چیزی که به حساب آید و مدرکی موجود باشد فقط تدریس در یک آموزشگاه ـ ... نه چیز خاصی برای گفتن ندارم
    این وسط تکرار آن شب با آن موجود طناز مرتب در ذهنم تکرار می‌شود ... دیوانه و عاقل مغز من موجودات متعادلی در تخصص خویش هستند و اگرچه دیوانه همیشه موافق اجرای این حرکات به صورت وحشیانه است ولی وقتی تکرار آن شب را می‌بیند ابرویش بالا می‌رود ... صدای جیغ‌ها با نفس‌ها ... حرکات و درخشش پوست از عرق در آن اتاق نیمه تاریک ... چنگ زدن بالش ... شانه‌ها ... برخورد دو ارگانیسم زنده که صدای برخوردشان به صدای سیلی زدن محکم شبیه شده ... یک بار ... دو بار ... بارها ... تا چهار صبح
    باید بگویم واقعا به صورتی حیوانی برگزار شد ولی هردو به آن احتیاج داشتیم ... من به کسی که ادا و اطوار نداشته باشه و او به کسی که کم نیاورد
    هنوز صدای نفسهای آغشته به جیغش را می‌شنوم و باز هم خون ، همچون گدازه‌های آتشفشان در بدنم جریان می‌یابد و دیو درونم فریاد می‌کشد
    آه خدای من ... چه مرگم شده ؟ ... ـ
    تمام بدنش برق می‌زد ... و چشمانش بیشتر و وحشیانه‌تر ... موهای سزش وز خورده به صورتش ریخته بود ... و صدای فریاد لذتش در هر بار تجربه اوج
    نسکافه جوابم کرده ... راه می‌روم و نسکافه می‌خورم تا از فشار این افکار کاسته شود ولی هنوز هستند انگار همین الان دارن دوباره اتفاق می‌افتند ... از لباسهایی که آن روز تنم بود بدم میاد ... می‌خواهم هرشب ملافه‌هام را عوض کنم ... از نگاههای مستقیم به داخل حدقه چشمم بدم میاد ... بزرگترین نقطه ضعفم هم در همین نگاههاست ... خصوصاً اونایی که نگاهها در هم چنگ انداخته و نمی‌شه زاویه دید را عوض کرد ... انگار چند لحظه همه چیز متوقف می‌شود جز یک درک شهودی ... و انتقال حسی از جنس عطش ... ـ
    یوگا هم فایده نداشت ... به صدای ظریف حساس شدم ... به نگاههایی که وقتی سر رو به پایینه و انتظار میره چشمها زمین رو نگاه کنن به چشم نفوذ میکنن ... لعنتی ! درسهاشو خیلی خوب بلده ... همه درسهاروبلده ... گربه هم اینطوری نمیتونه خودش رو توی بغل کسی لوس کنه ...ـ
    و بدترین قسمت احساس حرارت تابان پوست صاف ، براق و برنزه ... آه خدای من !ـ










    پ.ن
    *
    DevilMayCry3(special edition)
    را در سه روز تمام کردم( برای تعریف از بازی همینقدر بگم که کار کپ کامه... همون که رزیدنت ایوِل و داینو کریزیست رو خلق کرد ... و الان هم دارم
    TimeShift
    را تمام می‌کنم ... به این میگن بازی ! چی؟ موشک داره میاد تو صودتت ؟! زمان رو نگه دار - برو کنار - کسی که شلیکش میکنه بکش و همه تو را می‌بینند که با سرعت نور حرکت کردی و دوباره ظاهر شدی و چندین گلوله آنها را کشته !!! ... فقط برای کسایی که کارت گرافیک جی‌فورس دارن و می‌خوان بازی کنن باید آپ دیت مربوطه را از سایت ان ویدیا د.ل. کنن که حدود چهل مگ هست اگرنه بازی اجرا نمیشه ... و درضمن اضافه کنم
    DayWatch
    را اصلا نخرید چون اول: زبانش روسی است و دوم: بچه‌بازی است و سوم: جزو گندهای شرکت تکین هست که نمیدونم چه مرضی داره و باز هم تاکید که محصولات تکین را نخرید چون اکثراً مشکل اجرا دارند





  • فانی جان اگه این نوشته را می‌خوانی در جریان باش ما آمدیم کامنت بگذاریم نشد چاره‌ای بیندیش تا سیب نخوردم کار دست خودم بدم !!!‌ـ
    راننده تاکسی و سکوت‌آبی هم همینطور ! ـ
    هاله و پری دریای هم در جریان باشین کامنت نوشتم ولی ثبت نمیشد ... دستگاه من هیچیش نیست ! وبلاگهای شما خرابه !!!‌ـ
    پاپ آپ بلاکر هم ندارم !!! ـ
    از شوخی گذشته : نمیدونم چرا نتونستم کامنتهامو ثبت کنم ولی غرض اینه که بگم به یاد همه دوستان هستم



  • 3 Comments:

    Anonymous Anonymous said...

    man kheili por harfam vali harfaye aslim mamolan kotahe kheili mokhtasar bedon sharh:D
    ba omadanet khoshhalam kardi

    04:53  
    Anonymous Anonymous said...

    in baziha adamo depress mikonan, hanooz final e fifa 2004 o yadam moonde, jayi ke too zarbate penalti bazi ro be italiaye lanati bakhtam, hanoozam harshab fek mikonam chera zarbe avalo dadam ronaldo bezane...
    resident evil ham 1 o 2 o 3sho tamoom kardam, vali 2sh vaghean yechiz dige bood, drivero(1) too 2roozo nim...

    07:05  
    Blogger Unknown said...

    manam natunestam commentamo sabt konam dafeye ghabl fekr konam man ykam ziadi rahat harf zade budam cmputeram khejalat keshid:D

    22:46  

    Post a Comment

    Subscribe to Post Comments [Atom]

    << Home