Saturday, July 14

تصادفي به شرح زير







ديروز يكي از دوستام تصادف كرد . طفلك بچه صاف و ساده اي هست و چون تاحالا تصادف نكرده بود نميدونست كه اين قضايا چه مراحلي داره : مخ پليس رو با چاخان زدن - اسكناس درشت نشون دادن و ... براي همين تا افسر حاضر تو ميدون بهش اشاره ميكنه بزنه كنار اونم كه خبر نداشته بايد اول كروكي كشيده بشه ميزنه كنار و غافل از اينكه افسره يك وظيفه بوده كه اصلا توجيه نبوده بايد چيكار كنه و جالبتر اينكه راننده كاميون خودشو مقصر ميدونسته و حاضر به پرداخت خسارت بوده ولي افسر گاگوله باز هم نميدونه چه كنه و منتظر ميشن تا پليس موتورسوار بياد و جالب اينكه اونم بلد نبوده كروكي بكشه ( گروهبانيكم مسلم اسدي قجر ) و اين دوست صاف و ساده ما كنار ماشينش مي ايسته و راننده كاميونه واقعه رو اونطور كه مي خواد براي پليس موتوري تعريف ميكنه و افسر پيادهه هم ميگه من متوجه نشدم صحنه چطور اتفاق افتاد !!! دوستم اينو كه شنيد شاكي شد و گفت مگه تو نبودي كه اومدي گفتي بزنيك كنار ؟ اونوقت ميگي صحنه تصادف رو نديدي ؟؟؟ ... در نهايت پليس موتورسوار هم ميگه نميتونه كروكي بكشه و بايد به راهنمايي و رانندگي منطقه 3 بروند !!! در صورتي كه تا جايي كه ما ديديم و شنيديم افسر مياد كروكي ميكشه و مقصر رو اعلام ميكنه و خسارت رو با برگ بيمه مقصر به طرف مقابل ميده ! و در آنجا هم بعد اينكه كلي معطلشون ميكنن چون ماموران راهنمايي رانندگي درگير مبارزه با مفاسد ( آوردن دختراي مردم به بهانه بدحجابي به راهنمايي و رانندگي منطقه 3 ) بودند نزديك 3 ساعت الاف بودن و وقتي دوستمون ميپرسه چرا معطل ميكنن بهش ميگن چون پنجشنبه است و نيرو كم داريم و در جواب حرف دوستمون كه گفت اگه نيرو كم دارين چرا بجاي انجام كار اصليتون ميرين دنبال كار " مفاسد " با زبون بي زبوني بهش ميگن يا ببند دهنتو يا ما ميدونيم و مقصر اعلام كردن تو و خلاصه دوست ما به اعتراض ادامه ميده و به اين ترتيب اونا هم راننده كاميون رو صدا ميكنن و ( يكيشون راننده رو با عنوان همشهري صدا ميكنه و دست ميندازه دور گردنش ) و بعد گزارش رو عين گفته هاي راننده كاميون ثبت ميكنن و مقصر رو دوست من اعلام ميكنن و راننده كاميون هم تا ميشنوه دوست ما به حكم اعتراض داره معطل نميكنه و ميذاره ميره و حتي دوست من ميگه اگه اعتراض داشته باشم چه بايد كنم كه ستوانيكم علي جعفري بهش گفته "پسرجان مافوق ما خودماييم !! هرچي اينجا بگن همونه ! " ... و ميره سراغ چت با يك خانوم خوشگلي كه به عنوان مبارزه با مفاسد به آنجا آورده بودند !!! ـ
من كه بهش گفتم به 197 زنگ بزنه و ماجرا رو بگه و اون گفت انقدر از اين رفتار اونا ناراحت و عصبي شده كه نميتونه راجع بهش حرف بزنه و فكر كردن بهش عصبيش ميكنه و راست هم ميگه ، همون موقع هم كه تعريف ميكرد لكنت عصبي گرفته بود ... ـ
پس يادتون باشه : در يك تصادف در منطقه 3 تهران ، حق با اونيه كه رشوه بده !!! ـ









2 Comments:

Anonymous Anonymous said...

با عرض سلام خدمت دیوونه عاقل عزیز و محترم

می توانم در پای این پست زیبای شما صدتا جمله بنویسم که با "ای کاش..." شروع بشوند.

می توانم در پای این پست زیبای شما ده ها جمله بنویسم که با "حالا برود خدا را شکر کند که ... نشد" بنویسم.

می توانم در پای این پست زیبای شما صد ها مورد مشابه از تجربیات خود و دوستانم بنویسم.

می توانم در پای این پست زیبای شما مدام بد جامعه مان و بد دولت مان را بگویم.

اما فقط ترجیح می دهم این راهم مثل دیگر موارد در ذهن خود داشته باشم و اگر روزی روزگاری به جائی رسیدم که مثلا مسئولیتی در کروکی کشیدن یا راه انداختن کار مردم داشتم، بیاد بیاورم که مدتها قبل در وبلاگ دوستی عزیز واقعه تصادفی بین دوستش و کامیونی را خواندم و پس از خواندن آن کلی نچ نچ کردم و سر تکان دادم. آن روز می خواستم صدتا "ای کاش" و ده ها "شکر خدا" را در پای مطلبش بنگارم. اما امروز که می توانم باید کاری کنم تا گره از کار فروبسته مردمی که سر و کارشان با من است بگشایم.

ببخشید طولانی شد و تا حدودی بی ربط. آدم گاهی نمی داند چه بگوید در برابر آنچه می بیند. ممنون از تلنگر آرام تان به وجدان ما.

با تشکر و تقدیم احترام
ققنوس

06:06  
Blogger Unknown said...

khob ... rast mige , hamunaii ke ghoghnus gofte manam migam :D

11:29  

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home