Sunday, July 2

خود دیوانگی

خود دیوانگی شاخه جدیدی از رشته دیوانگی محض است.ا
تاریخ بوجود آمدن این علم خیلی قبل از انقلاب ایران نیست برای همین به آن دیوانگی نوین نیز اتلاق می شود (حرف تو دهن من نذار ... من کی گفتم هرکی وسط یه کنفرانس مهم کف پاشو بخارونه دیوونست!!؟ ... نه!... گاز نه! آفرین یه دیوونه خوب گاز نمیگیره که!... )ا
من فکر میکنم با گفتن چند تا مثال خودتون به ریشه ها و علل بوجود اومدن این رشته پی ببرین :ا
مثال اول
( روز اول )
پسر عاقل : من میخوام بروم سر کار
مادر پسر عاقل : ( با جیغ ) کار... برای چی؟!! چیزی میخوای که نداری!!؟ آخه مادر الان تازه لیسانست رو گرفتی ( و...)ا
...
( چند روز بعد جوان مورد بررسی ما دارد از تعطیلاتش لذت میبرد مادر اخمو و ساکت )ا
مادر پسر عاقل : من نمیفهمم تو خونه نشستی پات رو میندازی رو پات هیچ فکر نمیکنی دیگه بقیه نباید کار کنن تو بشینی تو خونه
دیگه باید رو پای خودت وایسی ... دیگه بچه که نیستی... (و...) ا
پسر عاقل: ....!!!ا
...
( چند روز بعد )...ا
پسر عاقل: مامان با یکی از دوستام میخوایم یه کار رو شروع کنیم درآمدش موقعییتش همه چیزش عالیه...ا
مادر پسر عاقل: ( با لحن :ما آفتاب لب بومیم " ) من که هرچی میگم الان نیازی نیست کار کنی گوش نمیدی که... آخه برای چی میخوای کار کنی!!؟... چیزی لازم داری؟ پول میخوای؟...ا
پسر عاقل : ( با لحن دلشدگان ) خودت گفتی خوب...!!ا
مادر پسر عاقل : ( با بغض ) من که منظورم این نبود ( و...)ا
...
( روز آخر )ا
مادر پسر عاقل : ( در حالی که یک روزنامه همشهری را تو سر پسر پرت میکند ) تو صفحه استخدام یه آگهی کار هست علامت زدم دیگه ببینم بهانه ای داری !!!؟؟؟
( در اینجا پسر به دیوانگی نوین دچار شده و الان داره به پرنده های محل کارش دوچرخه سواری یاد میده !!!)ا

1 Comments:

Blogger Unknown said...

inaro khodet neveshti?
kheeeeyli jaleban ! behet nemiad ;)

12:13  

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home